....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....
....This Is My RoOm...

....This Is My RoOm...

....برای ورود اجازه لازم نیست....

ماکارانی(من و سپیده و مریم)

امروز توو مدرسه زنگ تفریح اول موز خوردم-زنگ دوم هیچی-دیدم نمیشه حالم خیلی بده-۱۰۰۰ تومنی ک مامانم داده بود رو دادم ماکارانی-از شانس من ۲ تا از دوستام کنارم بودن-ما یه غلطی کردیم تعارف زدیم-البته زشت بود نزنم.(تعارف اومد نیومد داره)با ۱۰ انگشت افتادن توو ظرف.۳ نفری حمله کرده بودیم.زنگ تفریح خورد و باید میرفتیم توو کلاس.انقد گشنمون بود رفتیم پایین و کلاس ادبیات رو پیچوندیم.با کلی قرض ۱۰۰۰ تومنو جور کردیم.آخرم ۲ تیکه ته دیگ سوخته گیرمون اومد.سپیده داشت ماکارانی میخرید واصرار میکرد-به مریم گفتم:آدم چقد بد بخته ببین واسه شکم چجوری التماس میکنه.ته دیگارو ک آورد...من یه تیکه برداشتم گفتم اونو یه جوری با عدالت بین خودتون تقسیم کنید.خیلی صفت بود(خدا واسه هیچکس نیاره)داشتیم عین قحطی زده گان سومالی میخوردیم.مریم گفت:حامدی الان مارو ببینه میگه:فهمیدم چرا ۵۰ تومناشونو ندادن...(حامدی مدیر جدیدمونه-گفته بود نفری ۵۰ تومان بیارید واسه کمک به مدرسه و قرضایی ک مدرسه داره)گفتم:تازه خودش دست میکنه توو جیبش ۵۰ تومن به ما میده.بعد رفتیم wcبعد آب خوردیم.خلاصه جشن شاهانه ای گرفتم.بعد خانم رامون نداد.رفتیم توو کلاسی ک بغل نمازخونه بود-چه بحثای داغی.خیلی خندیدیم.

سبا...


(کاش نجابتم را بهانه ی رفتنش نمیکرد تا با دیدن هر هرزه ای با خود نمیگفتم اگر اینطوری بودم ولم نمیکرد.....)


(موهایم را با تیغ از ته زدم...خاطره ی دستانش دیوانه ام میکرد...)


(وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمش...فهمیدم گاهی هرگز نرسیدن...بهتر از دیر رسیدن است.)


امروز اینارو توو گوشیه دوست صمیمیم(سبا) خوندم-به نظرتون کدومش ناراحت کننده تره؟؟؟